به گزارش شهرآرانیوز؛ ماراتن نفس گیر کنکور ۱۴۰۴ با رقابت بیش از ۶۴هزار داوطلب دانشگاه در خراسان رضوی به خان آخر رسید. اعلام رتبههای برتر و سهم فراوان دانش آموزان پایتخت نشین و مشهدیها و نیز دانشآموزان مدارس غیردولتی، همانند سالهای پیش سبب شد برخی موضوعات مانند نابرابری آموزشی، شرایط مالی نفرات برتر و پراکندگی جغرافیایی رتبهها به موضوعات داغ روز بدل شود.
به همه اینها اضافه کنید بررسیهایی که نشان میدهد از برترینهای سه گروه تجربی، ریاضی و انسانی و میان ۲۹ نفر مشخص شده و برتر، ۲۲ نفر در مدرسه سمپاد، ۴ نفر در غیردولتی، ۲ نفر در نمونه دولتی و یک نفر در مدرسهای که هیئت امنایی اداره میشود، درس خواندهاند.
نتایج کنکور امسال، بار دیگر تصویر روشنی از وضعیت نابرابر آموزشی کشور ارائه داد؛ اینکه سهم مدارس دولتی در میان رتبههای برتر، ناچیز است. هرسال و به وقت اعلام نتایج، نخبههای کشور در ویترین صفحه یک روزنامهها میدرخشند و درحالی رسانهای میشوند که استعدادهای مدارس دولتی از دور نگاهشان میکنند و حسرتشان را میخورند؛ صرفا به این دلیل که در جغرافیای محروم تری به دنیا آمده و بزرگ شدهاند و توان مالی خانواده هایشان اجازه دسترسی به امکانات ویژه را نمیدهد.
با وجود تأکید قانون اساسی کشورمان لزوم بر برخورداری تمام آحاد جامعه از آموزش وپرورش رایگان، اعلام نتایج کنکور، داغی کهنه را تازه کرد و واقعیتی تلخ از چالشهای نظام آموزشی کشور را پیش رو گذاشت؛ اینکه در نظام تعلیم و تربیت ما، درآمد، طبقه اجتماعی و منطقه جغرافیایی، جزو معیارهای اصلی برای دریافت آموزش کیفی و برخورداری از آموزش وپرورش متعالیاند.
با وجود ادعاهایی که متولیان حوزه آموزش و فرهنگ دارند و برخلاف همه شعارهایی که داده میشود، عدالت آموزشی برقرار نیست. افزایش تمایل خانوادهها به تحصیل فرزندانشان در مدارس خاص، نخستین گواه بر این جریان است؛ آنها که از بی عدالتی در نظام آموزشی، شاکیاند و میگویند دانش آموزان مدارس دولتی درکنار کسانی وارد رقابت میشوند که نه تجربه حضور در کلاسهای پرجمعیت را دارند نه کمبود معلم متخصص و نبود امکانات آموزشی را حس کردهاند، آنهایی که هم منابع به روز در دسترسشان است و هم مشاورههای گران و همیشگی.
وایرال شدن کلیپی از شرایط مالی و اجتماعی خانواده رتبه یک تجربی امسال در فضای مجازی، این گمان را قوت میبخشد که رتبههای برتر در انحصار خانوادههای پولدارتر است. مدت هاست خانوادهها بر این باورند که برای دریافت آموزش باکیفیت تر، باید دست به جیب شوند، حتی اگر به این قیمت تمام شود که قید نان شبشان را بزنند تا بتوانند به آینده فرزندانشان امید ببندند. آمار موفقیت سمپادیها و مدارس غیردولتی، اولیای دانش آموزان را بیشتر ترغیب میکند که هرطور شده فرزندشان را در مدارس خاص ثبت نام کنند.
به نقل برخی ها، دستیابی به کلید طلایی موفقیت در آزمون سرنوشت ساز زندگی، ورود به این مجموعههای آموزشی است؛ اولیایی که بر این باورند حتی در به کارگیری نیروی انسانی در مناطق محروم، نگاه صرفه جویانه وجود دارد و به همین دلیل، شاهد استفاده از معلمان موقت و خریدخدمات آموزشی در این مناطق هستیم که حقوق خود را هم به موقع نمیگیرند و انگیزهای برای فعالیت ندارند.
خیلی از والدین هم میگویند حتی بین مدارس عادی نقاط مختلف یک شهر هم تفاوت است و سال به سال شکاف و اختلاف معناداری بین دانش آموزان مدارس عادی و دولتی با غیر آن به وجود میآید.
البته برخیها هم نگاه مخالف حسینی را دارند. موضوع دیگری که بعد از اعلام نتایج بر روی خروجی خبرگزاریها نشست، این بود که ۷۰درصد رتبههای برتر زیر هزار کنکور، سمپادی هستند.
این روایت را با این پیش فرض بخوانید که ترکیبی از دانش آموزان مستعد دهک یکم تا چهارم در این مدارس، تحصیل میکنند که با هر شرایطی، رایگان ثبت نام شدهاند.
به گفته رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان، «مدارس سمپاد گرچه دولتی محسوب میشوند، بابت ارائه خدمات آموزشی، نصف شهریه مدارس غیرانتفاعی برجسته در همان منطقه از شهر را دریافت میکنند».
الهام یاوری میگوید: در سالهای اخیر این موضوع همیشه وجود داشته است که دانش آموزان مناطق کم برخوردار در آزمون ورودی سمپاد شرکت میکردند، اما به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه، از تحصیل در این مدارس بازمی ماندند. اما دولت سیزدهم در گامی که از آن به عنوان حرکت در مسیر عدالت آموزشی یاد میشود، با پرداخت هزینههای تحصیل، ورودی دانش آموزان متعلق به خانوادههای دهکهای محروم را به مدارس استعدادهای درخشان، موسوم به «مدارس سمپاد»، افزایش داده است.
دکترمجید حسینی، استاد دانشگاه تهران و یکی از کسانی است که در این حوزه نقدهایی دارد و به عبارتی منتقد سرسخت مافیای کنکور است.
او میگوید: سال هاست با اعمال یک سویه و غیرعلمی و سیاســـتهای خاص، شاهد نهادینه شدن تبعیضات حتی در سیستم اداره مدارس هستیم. وقتی در مدارس خاص هم سالها قبل از کنکور، دانش آموزان را گلچین میکنند و تحت آموزشهای خاص و گلخانهای با مبالغ نجومی خود قرار میدهند، طبیعی است در این شرایط، انگیزه فعالان مدارس عادی، هم برای دانش آموزان و هم برای معلمان کارآمد، کاهش پیدا کند.
حسینی که سال هاست عضو هیئت علمی دانشگاه تهران است، همان ابتدا صریح و قاطع میگوید: نتایج کنکور امسال، نشان داد که وضع از پارسال هم بدتر شده است.
او درباره این موضوع و آسیب شناسی آن، مفصل با شهرآرا حرف میزند و لابه لای صحبت ها، موضوعی را در حوزه جامعه شناسی با عنوان «ماندگاری مفهوم طبقاتی» پیش میکشد؛ اینکه در یک کشور، افراد کم بضاعت تا چه اندازه توانایی ثروتمند شدن را دارند و بالعکس؛ اینکه آیا طبقه مرفه، ممکن است در طبقه پایین اجتماع قرار بگیرد؟
این ضریب که رابطه مستقیمی با آموزش دارد، نشان میدهد که چقدر امکان تغییر موقعیت اجتماعی هست؛ و پشت بندش ادامه میدهد: در کشورهایی که آموزش به صورت طبقاتی ارائه میشود، طبقههای بالا آموزش باکیفیت را به خود منحصر میکنند و ماندگاری طبقاتی افزایش مییابد؛ یعنی درواقع ثروتمند همیشه ثروتمند است و فقیر همیشه فقیر.
این استاد دانشگاه یک موضوع را گوشزد میکند و هشدار میدهد: متأسفانه ضریب طبقاتی ایران با آمریکا برابر است؛ با این تفاوت که اختلاف طبقاتی برای آمریکا به عنوان یک کشور سرمایه داری در دنیا، مشکلی ندارد، ولی در ایران به عنوان کشوری که انقلاب مستضعفان است، خیلی خوشایند نیست.
حسینی دوباره دلیل اصلی اختلاف طبقاتی را یادآوری میکند: «نتیجه منحصر کردن آموزش باکیفیت برای طبقات بالا، این میشود که فقرا همیشه فقیر میمانند و ثروتمندان، ثروتمندتر میشوند» و بعد مفصل توضیح میدهد: امروز ساختار آموزشی ما نه تنها در بخش دولتی کیفیت ندارد، بلکه حتی در بخش غیردولتی هم که مردم بابت آموزش پول میدهند، نظیر مدارس نمونه دولتی، هیئت امنایی و استعدادهای درخشان و... کیفیت لازم را ندارد. چرا؟
چون چیزی به مخاطب آموزش داده میشود که مناسب کنکور نیست». ما به مرحلهای رسیدهایم که آموزش، مایه اصلی ماندگاری طبقاتی در ایران است؛ به همان دلیلی که اشاره کردم، هم کیفیت و هم کمیت آموزش به طبقات بالا اختصاص دارد. نتیجه اش این است که هفت دهک اصلی کشور، از ورود به دانشگاه برتر، دور هستند.
درحالی که ورود به دانشگاه خوب، مساوی است با ورود به شغل خوب، و داشتن شغل خوب، برابر است با اثرگذاری در سیاست و فرهنگ، و اثرگذاری در سیاست و فرهنگ، ختم به تنظیم نظام و شیوه نامه توسط طبقه بالا میشود؛ ما به این حالت «بتنی شدن طبقه بالا» میگوییم. آموزش ایران درحقیقت عامل اصلی بتنی شدن طبقه بالا با عنصر خصوصی سازی است. وقتی آموزش را تبدیل به کالا کردیم و کالای عمومی را تبدیل به کالای خصوصی کردیم، این کالا را فقط طبقات بالا و برخی گروههای خاص میتوانند بخرند.
درحقیقت از طریق خصوصی سازی و بازاری سازی آموزش، مدارس دولتی که طبقه پایین در آن درس میخوانند، از چرخه آموزش باکیفیت حذف میشوند. ما هرچه جلوتر میرویم، این موضوع بغرنجتر میشود؛ ورود مافیای کنکور، مدارس خصوصی و مدارس سمپاد پولی و همین طور روابطی که این مؤسسات با سازمانهای آموزش وپرورش دارند کنکور را هر روز سختتر کرده است.
مافیایی شدن، خصوصی شدن و کالایی شدن آموزش، دلیل اصلی محرومیت طبقات پایین و مدارس دولتی از آموزش خوب و درنتیجه از آینده خوب است و درواقع با این بتنی شدن که در حوزه آموزش رخ داد، ثروتمندان پیشاپیش آینده را برای فرزندانشان خریدند و فقرا و طبقات پایین دست و مردم عادی، پیشاپیش آینده را فروختند.
در شکل گیری سرنوشتی که خصوصی سازی و یارانه زدایی و کالایی شدن آموزش برای آینده نسل جدید ایران رقم زده است، دولت، مجلس، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای تصمیم گیر مقصرند که چنین وضعیت فاجعه باری را در آموزش ایجاد کردند.
این وضعیت آموزشی، حاصل یک عامل اصلی است؛ خصوصی سازی آموزش. درواقع تنها راهی که سبب میشود طبقات پایین هم تکانی بخورند، ملی سازی آموزش است و ما باید دوباره آموزش را ملی کنیم و به مردم برگردانیم؛ مثل کشورهای پیشرفته نظیر آلمان و نروژ و... که یک نوع مدرسه دارند، ما هم یک جور مدرسه داشته باشیم و مدرسه برای همگان باشد.
موضوع عدالت آموزشی و نابرابری در کنکور، یکی از مباحث مهم و چالش برانگیز در نظام آموزشی کشور است که دیدگاههای متفاوتی درباره آن وجود دارد.
محمدرضا محمدزاده که دکتری مدیریت آموزشی دارد و بخشی از فعالیت خود را در مجموعههای آموزشی مناطق کم برخوردار مشهد گذرانده است، با توجه به تجربیات خود
با خبرنگار ما حرف میزند. او میگوید: اگر عدالت آموزشی را یک نوع برابری در فرصتها و امکانات یادگیری برای همه تعریف کنیم، میتوانیم به نابرابری در نظام آموزشی بپردازیم و صرفا با معیار قرار دادن رتبههای تک رقمی، نمیتوان حرف از نابرابری زد.
محمدزاده که درحال حاضر مدیریت کارگروه هوش مصنوعی سازمان مدارس و مراکز غیردولتی کشور را عهده دار است، تأکید میکند: کنکور تنها یک بخش محدود از نظام آموزشی را ارزیابی میکند و نمیتواند به تنهایی، معیاری برای سنجش عدالت آموزشی باشد.
اومی گوید: رتبههای برتر در کنکور، نتیجه تمرینهای فشرده و حمایت بیشتر از طرف خانواده هایشان هستند و صرف این تفاوتها نمیتواند دلیلی بر بی عدالتی باشد، بلکه تمایز در راهبرد و شدت تمرین و مطالعه خود داوطلب است که با مجموعهای از هدایتهای خاص، به نتایج بهتر و سودمند تری منجر میشود. به اینها اضافه کنید برنامه ریزی، زمان بندی و تمرینهای مستمر و مداوم در مدارس، همراه با روشهای نوین تدریس و فعالیتهای تیمی که میتواند به هم افزایی بین دانش آموزان کمک کند.
علاوه بر این، ارتباط نزدیکی بین اولیا و مدارس وجود دارد و از عوامل مؤثر پیشرفت دانش آموزان به شمار میرود. به عبارتی اصول و چارچوب یادگیری در همه مدارس، یکسان است و وجه تمایز در استمرار و تمرکز بر این برنامه هاست.
او معتقد است که برای بهبود وضعیت آموزشی، نیاز به بازسازی نیست، بلکه بازنگری و به روزرسانی برنامهها ضروری است. استفاده از فناوریهای نوین و هوش مصنوعی در مدارس، همراه با برنامههای جانبی دیگر، میتواند به توانمندسازی دانش آموزان و معلمان، کمک و شرایط یادگیری را آسان کند.
محمدزاده ادامه میدهد: اگر شاخصههای ارزیابی را از رتبههای تکرقمی به میانگین و میزان رشد یادگیری تغییر بدهیم، متوجه خواهیم شد که عدالت در فرصت، محقق شده است و با چند اصلاح اجرایی، میتوانیم این عدالت در کیفیت را هم فراگیر کنیم.
البته این مسئله دور از حقیقت هم نیست وقتی معاون فرهنگی امورفرهنگی کمیته امداد امامخمینی (ره) در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها، از درخشش دانشآموزان تحت حمایتشان میگوید. به گفته حجتالاسلاموالمسلمین مهدی متقیفر، ۳ هزار نفر از دانشآموزان پرتلاش و تحت حمایت این مجموعه، رتبههای برتر را به دست آوردند که پنج نفر رتبه تکرقمی و ۲۱ نفر رتبههای دورقمی و زیر ۱۰۰ هستند.